قصه لوسی و گیلاس هایش برای خردسالان به همراه نسخه pdf
لوسی درخت گیلاسی در باغ خود داشت و همیشه هنگام فرا رسیدن تابستان گیلاس های تازه را از درخت خود می چید و در زنبیل می ریخت.
یک روز هنگامی که زنبیل گیلاس ها را برای فروش به بازار می برد به گنجشک زردی برخورد کرد.
بالهای گنجشک کوچولو زخمی شده بود و درد می کرد. لوسی که دختر مهربانی بود رو به او کرد و گفت: ناراحت نباش. اکنون بالهای ترا خوب می کنم.
لوسی بال گنجشک را بست و خوب از او مواظبت کرد. تا کم کم بال گنجشک خوب شد و توانست پرواز کند.
روز بعد که لوسی آخرین زنبیل گیلاس های خود را برای فروش به بازار می برد پایش به سنگی گرفت و زمین خورد. بدن لوسی خیلی درد گرفت.
همه گیلاس ها روی زمین ریخته بود. لوسی گریه می کرد. گنجشک زرد صدای گریه لوسی را شناخت و از لانه خود بیرون آمد.
گنجشک زرد دوستانش را صدا کرد و . گنجشکهای زرد و قهوه ای و سبز همه آمدند و گیلاس های لوسی را جمع کرده و در زنبیل ریختند.
لوسی از اینکه گیلاسهایش جمع شده بود و می توانست آنها را در بازار بفروشد خوشحال شده بود . اکنون لوسی دوستان زیادی داشت که به او کمک می کردند
شما همچنین می توانید کتاب لوسی و گیلاس هایش را از لینک زیر دانلود نمایید
نام کتاب | لوسی و گیلاس هایش |
نوع فایل | |
تعداد صفحه | 6 |
حجم | 521kb |
بخش | قصه کودکانه |
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.